کفاش زنجانی که غبار غم از دل های شکسته می زداید
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۳۰۲۵۷۰
به گزارش خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از زنجان، اوایل اردیبهشت ماه امسال بود پویش زنجان همدل همزمان با ماه مبارک رمضان به نیت آزادی زندانیان جرائم غیرعمد در زنجان راه اندازی شد.
این پویش زیبا که با همکاری ستاد دیه استان زنجان و صدا وسیمای مرکز زنجان هدایت میشد سبب شد تا خیل عظیمی از خیرین با اتحاد و همدلی زندانیهایی را که چشم امیدشان در آنسوی میلهها به خیرین بود بتوانند دوباره طعم آزادی را بچشند به آغوش گرم خانواده بازگردانند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما در میان این موج خروشان نام لطفعلی داودی بزرگمرد زنجانی بر سر زبانها افتاد! کنجکاو شدم تا ببینم او کیست که همه به نیک نامی از او یاد میکنند... به سراغش رفتم، پیرمرد ۷۷ سالهای که سالیان سال است در انتهای خیابان فردوسی زنجان بساط کفاشی اش را پهن کرده و غبار کفشهای مردم این شهر را میزداید...
او در گفتگو با خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از زنجان قصه زندگی اش را اینگونه بازگو کرد: سی سال است که ساکن روستای پنبه جوق از توابع شهر زنجان است و همه روزه صبح علی الطلوع خانه اش را به مقصد زنجان ترک می کند.
مدت هاست که در انتهای خیابان فردوسی در گوشه ای از میدان بساط کفاشی آقا لطفعلی پهن شده تا علاوه برپینه زدن و زدودن غبار از کفش های مردم قلب نیازمندان را هم صیقل داده و دل شکسته آن ها را وصله بزند.
مردی با دستان خالی و دلی بزرگ که دیدن یک گزارش از پویش زنجان همدل کافی بود تا از همه دارایی و سرمایه زندگیاش برای آزادی یک زندانی چشم پوشی کند.
او که نه درآمد زیادی دارد نه تحت پوشش بیمه است تمام پس انداز عمرش را که ۱۰ میلیون تومان پول نقد بود برای آزادی یک زندانی بخشید تا گل لبخند را روی لبان خشکیده یک زندانی جرائم غیرعمد بکارد.
آقای داودی ادامه داد: به تماشای برنامه عطرلی باهار در قاب شبکه اشراق نشسته بودم که صحبت از پدری شد که بخاطر ۱۰ میلیون تومان بدهی به زندان افتاده است...با دیدن این صحنه قلبم به درد آمد.
آن شب تا صبح ناآرام و بی قرار بودم و به این فکر می کردم که چگونه می توانم این مرد جوان را از پشت میله های زندان نجات دهم؟
تصمیم گرفتم با پس اندازی که داشتم این کار خیر و خداپسندانه را انجام دهم.
پس از این اقدام سخاوتمندانه ی آقا لطفعلی استاندار و رئیس کل دادگستری استان زنجان به همراه چند تن از مسئولان استانی با حضور سرزده در منزل کوچک اما پرمهر این خیر نیک اندیش از این اقدام او تشکر کرده و از او خواستند تا مشکلات و مصائبی را که گریبانگیرش است بیان کند تا مسئولین در صدد حل آن برآیند.
اما او در پاسخ به سوال آقای حقیقی استاندار زنجان که از او پرسید "حاج آقا چه مشکلی داری؟" گفت: الحمدالله هیچ مشکلی ندارم! باشنیدن این جمله از زبان آقا لطفعلی که مغازه ای از خود ندارد و ساکن یک خانه ۳۵ متری در روستای پنبه جوق از توابع شهر زنجان است و در آمد روزانه اش هم تنها ۱۰ الی ۲۰ هزار تومان است با همسری که با بیماری دست و پنجه نرم می کند، همگی به فکر فرو رفتیم... براستی که بخشش دلی بزرگ می خواهد! نه حساب پرپول نه سرمایه آنچنانی...
این پیرمرد زنجانی لابلای صحبت هایش با مسئولینی که مهمان خانه اش بودند به چرخ دستی اش اشاره کرد که ۳ سال پیش ماموران سد معبر از او گرفته بودند و او ناچارا بساط کفاشی خود را در سرمای زمستان و گرمای تابستان روی زمین پهن می کند.
استاندار زنجان باشنیدن این حرف دستور داد تا به صورت ضرب الاجل چرخ دستی این پیرمرد را به او بازگردانند.
آقا لطفعلی قصه ما مصداق بارز این ضرب المثل قدیمیه که میگه تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز...
الوعده وفا! شهرداری منطقه در راستای اجرای دستور استاندار در خصوص بازگرداندن چرخ دستی آقای داودی و به پاس تقدیر از اقدام خیرخواهانه اش به جای چرخ دستی کهنه اش یک کانکس به او هدیه داد تا از سرمای زمستان و آفتاب سوزان تابستان در امان باشد.
لطفعلی داودی مرد کفاش انتهای خیابان فردوسی باز هم اینجاست... با دستهایی که سخاوتمندانه میبخشند و چقدر غبطه باید خورد به این حس و حال، حالی که با دنیا عوض نمی شود.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی
گزارش شیرین محمودی
انتهای پیام/م
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: آزادی زندانیان ستاد دیه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۳۰۲۵۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«چشمها تنها برای دیدن نیستند»
کتاب «چشمها تنها برای دیدن نیستند» از مصطفی عظیمیفر منتشر شد.
به گزارش ایسنا، این کتاب در ۱۰۶ صفحه با شمارگان ۲۰۰ نسخه و با قیمت ۲۵۰ هزار تومان در انتشارات سیب کال راهی بازار کتاب شده است.
در نوشته پشت جلد کتاب آمده است: «مصطفی عظیمیفر در کتاب «چشمها تنها برای دیدن نیستند» از ورای روزمرگیهای زندگی، دغدغههای اجتماعی خویش را نسبت به دنیای اطراف در قالب کوتاهترین داستانها و نوشتههای ادبی به تصویر کشیده است.
از دیگر آثار این نویسنده میتوان به «هزار سال پس از پاییز و هر خودی همیشه تنهاست» (انتشارات کتاب هرمز) و «من نویسنده این کتاب نیستم» (انتشارات سیبکال) اشاره کرد.
در برشی از کتاب میخوانیم: نزدیک ظهر به محله خودمان میرسم. جوانی با ماشین شیک و گرانقیمتی از کنارم عبور میکند و ردی از غبار روی موها و لباسهایم به جا میگذارد. خیلی زود شروع به مقایسه داشتههای خود با آن شخص میکنم. نگاهی به کفشهایم میاندازم! غبار گرفته و خسته به نظر میآیند. یک سالی از فروش دوچرخهام برای خرید یک ماشین اصلاح مو میگذرد. از آن روز به بعد تنها وسیله نقلیهای که دارم، پاهایم هستند و این بسیار دردآور است.
حسرت که شرایط را مهیا میبیند، شروع به بیدار کردن حسادت میکند. ولی خیلی زود با اخطاری روبهرو میشود که میگوید: به داشتههای مادی دیگران حسادت نکن. زیرا آنها و گذشتگانشان یا زیاد تلاش و قناعت کردهاند و یا شرافت خود را زیر پا گذاشتهاند. اکنون که چنین است یا زیاد تلاش کن و یا...
خوشبختانه حسرت هشدار را میپذیرد و من... »
انتهای پیام